جنگ نرم، انجام خُدعه و دورى جستن از غدر در سيره نظامى أمام على عليه السلام
در ابتداى اين مقاله نخست نگاهى خواهيم داشت به مفهوم خدعه و غدر در كلام پيامبر ص و اهل بيت عليهم السلام، و سپس به روشهاى نوين دشمن در جنگ و فريب أذهان ميپردازيم و ضد تاكتيكهاى دشمن را شفاف ميكنيم و در اخر هم از منظر فقهی ابعاد مختلف فریب را بررسی خواهیم کرد.
یکی از موضوعات مهم در سیره نظامی امام علی (ع) ، جواز یا عدم جواز استفاده از «خدعه» و «غدْر» در هنگام مواجهه و درگیری با دشمن است. در تحقیق پیشرو که با استفاده از منابع دست اول نگاشته شده، سیره نظامی امام علی (ع) در این خصوص مورد بررسی قرار گرفته است. بررسی این موضوع نشان میدهد که امام علی (ع) همانند پیامبر اکرم (ص) هیچگاه از غدر که بهمعنای نیرنگ و تلاش در جهت شکست دشمن به هر وسیله ممکن است، استفاده نمیکرد اما از خدعه که بهمعنای فریب دشمن است، تنها در جنگ بهره میبرد.
خدعه از نظر عقل
سیاست «الحرب خدعة» یعنی«جنگ فریب است» را هر عقل سلیمی قبول دارد و براساس آن عمل میکند. مسعودی در مروج الذهب پس از بیان حدیث رسول خدا (ص) (الحرب خدعة) آورده است:… از کلام بسیار کوتاه و گویای رسول خدا (ص) مشخص است که قتال با شمشیر در مراحل آخر جنگ است و در مراحل ابتدایی باید از خدعه بهره برد. … این مطلب را هر انسان با بصیرت، دارای سیاست و مدیریتی، خوب میفهمد. 19
هر انسان خردمندی میداند که از این روش در جنگ باید استفاده کرد. از گذشتههای دور تا به امروز، همواره فریبهای نظامی، بهصورت بسیار گسترده در جنگها استفاده میشود. برای نمونه بعضاً در جنگها برای فریب دشمن، جابجایی نیروها و تجهیزات نظامی به بخشی از مرز صورت میگیرد، اما در واقع عملیات نظامی از منطقهای دیگر آغاز میشود.
دشمن که تصور نمیکرده از این منطقه، عملیاتی صورت بگیرد، غافلگیر شده و شکست میخورد. آیا باید این تاکتیک نظامی را فریبکاری و خدعه و نیرنگ به حساب آوریم و بگوییم از نظر اخلاقی چنین کاری درست نیست!؟در درگیریهای نظامی هر یک از طرفین، بیشترین تلاش را صرف اتخاذ سیاستهای فریبدهنده میکنند تا دشمن خویش را شکست دهند و وی را وادار به تسلیم نمایند. این مسئله به قدری واضح است که به نظر میرسد نیاز به توضیحات بیشتری نداشته باشد.
تعریف خدعه و غدر
«خدعه» در لغت بهمعنای آن چیزی است که به وسیله آن انسان فریب داده میشود. 1 خَدَعَهُ یعنی او را فریب داد و از جایی که متوجه نشود، امری ناپسند برای او اراده کرد. 2وقتی گفته میشود «رجل خُدْعَة» یعنی مردی که مردم را فریب میدهد.3 خدعه در جنگ، در واقع راهی است برای شکست دشمن و حیلهای است که با آن میتوان بهترین ضربات را بدون نامردی، خیانت و پیمانشکنی و زیر پا گذاشتن اصول انسانی به دشمن وارد ساخت.
«غَدْر» به معنی ترک وفا و شکستن پیمان است.4 جمع آن «غَدَرَه» و اسم فاعل آن «غادر» است. کلمه «غدار» بهمعنای «کثیر الغدر» است.5 غدر بیشتر در دشنام استفاده میشود و گفته میشود «یا غدْر» یعنی ای نیرنگباز، ای پیمانشکن.6 ضد کلمه غدر، «وفا» است. وقتی گفته میشود «وفی بعهده» در جایی است که غدری بهکار نبرده باشد.7غدر در جنگ، در واقع استفاده از روشهای غیر انسانی و غیر اخلاقی برای غلبه بر دشمن است. ازجمله موارد غدر، علاوه بر وفا نکردن به پیمان و شکستن آن، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: کشتنِ بعد از امان، حمله به دشمن در زمان آتشبس،8 آلوده کردن آبهای آشامیدنی دشمن و یا مسموم کردن غذاهای آنها و … .
تفاوت خدعه و غدر
بدون شک بین «خدعه» ـ که منحصراً باید در جنگ استفاده شود و در واقع فریب دشمن است ـ و «غدر» ـ که خیانت، نیرنگ و نامردی است و در جنگ و غیر جنگ ممکن است استفاده شود ـ تفاوت بسیاری است. غدر و خیانت، نسبی نیست که در برخی شرایط مجاز باشد و در شرایط دیگر، غیر مجاز. غدر، نیرنگ و خیانت همواره محکوم است؛ چراکه دارای قبح ذاتی است. اما خدعه و فریب نسبی است و در جنگها به ما اجازه دادهاند که برای فریب دشمن از این روش استفاده کنیم.
از فریب تا سبک زندگی کالبدشکافی روش های جنگ نرم
برای جنگ نرم، اصطلاحات مختلفی وضع شده است. آن چه با عنوان soft war یا جنگ نرم مطرح می شود، در ادبیات غرب، بیشتر با عنوان قدرت نرم یا soft power شناخته شده است که زیربنای فکری آن اولین بار توسط «جوزف نای» به شکلی علمی مطرح شد.
مهم ترین حوزة اعمال و تأثیرگذاری قدرت نرم بر طرف مقابل، حوزة رسانه است؛ بهره گیری از رسانه ها و امکاناتی که فرد را قادر می سازد تا برای تأثیرگذاری بر طرف مقابل، به اعمال قدرت بپردازد.
نگاهی به گذشتة جنگ نرم، نشان می دهد که در طول تاریخ بشر، از همان ابتدا که جنگ سخت آغاز شد، عملیات روانی یا جنگ نرم نیز صورت می گرفته، تا از شورش هایی که در مناطق تسخیر شده به وجود می آمده، جلوگیری شود. زمانی که چنگیزخان قصد حمله به منطقه ای را داشت، موجی از هراس در آن کشور پخش می شد و بازرگانانی که از مناطق تحت کنترل چنگیزخان می آمدند، برای دیگران تعریف می کردند که او چگونه با مردم برخورد می کند و کشتارها به چه صورت است و اگر شخصی مقاومت کند، نابود می شود و بدین ترتیب، پیش از ورود چنگیزخان به هر منطقه، روحیة مردم، شکسته می شد.
رومیان و یا اسکندر از مناطقی که در جنگ ها عبور می کردند، خودها و زره های بزرگی را که چند برابر انسان معمولی بوند، طراحی کرده، آنها را در مسیر قرار می دادند؛ تا لشکریان مقابل، تصور کنند سربازان آنها غول پیکرند و عملاً روحیة مقاومت طرف مقابل را تحت تأثیر قرار داده، وحشت را گسترش می دادند. بنابراین، هر حرکتی که روحیه یک ملت را هدف گیرد، عملیات و جنگ نرم و نوعی اعمال قدرت نرم است.
اولین کسی که روی این مسئله کار کرده است، «سان تزو» است که در کتاب هنر جنگ، نکته ای را مطرح کرده، می گوید: می شود جنگید؛ اما مهم ترین کار این است که شما در یک نبرد بدون جنگ، پیروزی را به دست بیاورید! چیزی که او مورد توجه قرار داده، همان عملیات روانی و جنگ نرم است. باید به استراتژی های رقیب و روحیة او حمله کرد؛ به گونه ای که آنها بپذیرند که شکست خواهند خورد. اگر کسی در ذهنش بپذیرد که شکست می خورد، در دنیای واقعی نیز شکست خواهد خورد؛ زیرا آن چه فرد را به مقاومت تشویق می کند، روحیه است.
از سوی دیگر، هزینة جنگ نرم، بسیار کمتر از جنگ سخت است. به معاویه می گفتند: چرا این همه پول برای خرید افراد و تبلیغات خرج می کنی؟ یکی از پاسخ های معاویه این بود که هزینة جنگ، بسیار بیشتر از این است. بنابراین، معاویه نیز به گونه ای، عملیات نرم انجام می داد؛ اما امروزه به شکل علمی به این قضیه پرداخته می شود.
بنابر آن چه گفته شد، اگر بخواهیم تعریفی از عملیات و جنگ نرم ارائه دهیم، می توان گفت: «هر حرکتی که گاهی به عنوان مقدمة جنگ نظامی مطرح می شود و روحیة طرف مقابل را هدف قرار می دهد». بنابراین، تمام برنامه ریزی هایی که در این چارچوب باشند، جنگ نرم نامیده می شوند.
اعمال قدرت بر گروه های هدف
گروه های هدف در جنگ نرم، رهبران، نخبگان و توده های مردم هستند. نخبگان، نیروهای میانی را تشکیل می دهند و می توانند به عنوان تصمیم گیران و تصمیم سازان یک حکومت، مطرح باشند. نخبگان جامعة مدنی مانند رهبران احزاب و… هم با آشفتگی ذهنی خود، می توانند ترس را به ذهن مردم انتقال دهند و وحشت ایجاد کنند و روحیة ملت را درهم بشکنند. بنابراین، گروه های هدف، مشخص هستند؛ اما عملیات نرمی که برای یک رهبر یا رهبران سیاسی برنامه ریزی می شود با تودة مردم یا نخبگان ارائه می شود، متفاوت است.
نبرد اصلی در جنگ نرم یا soft war و جنگ سخت یا Hard war، برای اعمال قدرت است؛ یعنی یک کشور، حزب یا گروه یا فرد، می خواهد برطرف مقابل که ممکن است یک کشور یا حزب یا فرد دیگری باشد، اعمال کنترل و اعمال قدرت کند.
بر اساس تعریف رابرت دال و دیگران، اعمال قدرت، آن است که طرف مقابل شما کاری را انجام دهد که شما نمی خواهید؛ اما او می خواهد. در عملیات نرم، فرد این کار را با اختیار خود انجام می دهد؛ در حالی که در عملیات سخت، شما او را با زور وادار می کنید تا مطابق خواستة شما، تغییر رفتار دهد. در نبرد نرم، این حرکت به گونه ای انجام می پذیرد که فرد با میل خود یا خلاف میل خود، عملی را انجام می دهد که نتیجة آن به نفع شماست؛ ولی شما در مورد آن، زور به کار نبرده اید. این جا روش های دیگری هم وجود دارد که یکی از آنها فریب یا بزرگ نمایی است که باعث تضعیف روحیة طرف مقابل می شود و فرد، آمادگی لازم را برای پذیرفتن نظرات دیگران پیدا می کند. بنابراین، در جنگ نرم، تأثیرگذاری از نوع غیرمستقیم است.
ماهیت زور در جنگ نرم
ماهیت زور یا اعمال اقتدار در جنگ نرم، با ماهیت آن در جنگ سخت، متفاوت است. زور، یعنی ایجاد تغییر در رفتار دیگران؛ بر خلاف میل آنها. در جنگ نرم، همین اتفاق رخ می دهد و ممکن است خلاف میل فرد باشد؛ اما فرد خودش آن را چندان احساس نمی کند. فردی را تصور کنید که کلاه برداری می کند. او به نوعی مبلغی پول را از دست شخصی درمی آورد؛ اما با فریب و روش هایی شخص را وادار می کند که با دست خودش این کار را انجام دهد. حال تصور کنید دزدی با زور، پول شخصی را در خیابان بقاپد که در این دو حالت، هر دو به نحوی با استفاده از زور، این کار را انجام داده اند؛ اما ماهیت آنها متفاوت است.
از لحاظ روان شناسی، انسان، یک سیستم است که مجموعه ای درون داد (اطلاعاتی که به فرد داده می شود) و مجموعه ای برون داد، دارد. اگر شما بتوانید درون داد و اطلاعاتی را که به ذهن او وارد می شود، به نوعی کنترل کنید، تا حدودی می توانید رفتار برونی او را هم کنترل کنید. وقتی ورودی یک کارخانه کنترل شود، خروجی آن نیز در کنترل است و در نبرد نرم، همین کار صورت می گیرد. اطلاعات مورد نیازی که ظاهراً مفیدند، به فرد داده می شود؛ اما این اطلاعات، ممکن است «درست»، «گزینش شده» یا «اشتباه باشند» و سرانجام رفتاری که از فرد حاصل می شود، رفتاری است که شما مایلید صورت بپذیرد.
نخبگان، هر خبری را که می شنوند، نمی پذیرند. آنان ابتدا با شک و تردید برخورد می کنند؛ زیرا خودشان، یک سیستم گزینشی دارند. شما برای این که اطلاعاتی را به نخبگان انتقال دهید، لازم است از فرایند دیگری استفاده کنید؛ اما بخش بزرگی از تودة مردم، هرچه را که می شنوند، می پذیرند. این در حالی است که بخش زیادی از نخبگان در آن چه می شنوند، شک می کنند. بنابراین، در عملیات نرم، روش های مختلفی دنبال می شود؛ تا نتیجه دل خواه حاصل شود.
روش ها و تاکتیکهایت جنگ نرم
1. فریب و دست کاری در منطق مخاطب؛ یکی از روش های مهم در جنگ نرم، گونه ای فریب است؛ یعنی مخاطب باید به این نتیجه برسد که باید این کار را انجام دهد و راهی جز این ندارد و این، زمانی است که گزینه های مقابل او آن قدر محدود شوند که هرچه را در دایرة گزینشش انتخاب کند، برای طرف مقابل، بُرد محسوب شود؛ یعنی ظاهراً تنوع هست؛ ولی راه گریزی نیست.
مهم ترین و بالاترین سطح فریب، این است که فرد را به خودفریبی بکشانند. گاهی فرد فریب می خورد؛ اما می داند که فریب
خورده است و چاره ای ندارد و گاهی نیز فرد فریب می خورد؛ اما هرچه تلاش می کنند او را از دایره و تور فریب بیرون بیاورند، امکان پذیر نیست؛ زیرا نمی خواهد باور کند که فریب خورده است.
هر فرد، نوعی شناخت و معرفت نسبت به عالم، نسبت به خود و نسبت به روابط با دیگران دارد. وقتی بتوانید وارد حوزة شناخت فرد شوید و مقدمات را فراهم کنید، نتیجة دل خواهتان را هم می گیرید. این کار، چندان پیچیده نیست؛ مثل این است که در شعر، وزن و قافیه تعریف کنید و دیگران مکلف باشند که قسمت دوم را تکمیل کنند! که در این صورت، آنها مجبورند در وزن و قافیة مورد نظر شما بسرایند.
در روان شناسی جنگ، بر روی این مبحث مطالعه می کنند که باید فهمید سوژه ای که قرار است روی آن کار شود، چطور می اندیشد؟ باید منطق طرف مقابل را کشف کرد تا بر اساس آن، فرد را به نتایجی که می خواهیم، برسانیم یا در منطق و روش فکری او، دست کاری کنیم و سرانجام، نتیجه لازم را بگیریم.
از لحاظ روان شناسی، در رسانه ها، انسان ها در عمل به عروسک خیمه شب بازی تبدیل می شوند. اوج این مسئله در رسانه های غربی دیده می شود. اگر رسانه ها خاموش شوند، تا مدت ها یک خلأ فکری شدید در غرب رخ خواهد داد؛ زیرا مردم دیگر نمی دانند چطور بیندیشند و از کدام سبک زندگی، تبعیت کنند؛ به ویژه در ایالات متحده آمریکا.
2. تردیدافکنی و جایگزینی منابع؛ شاید اولین کاری که در جنگ نرم انجام می شود، این است که شخص را نسبت به دیدگاه های خود، دچار شک و تردید کنند؛ به ویژه تشکیک در کارآمدی و نتیجه بخشی یک رفتار؛ مثل این که آیا این کار نتیجه دارد و آیا منطقی هست؟ تشکیک، در واقع نرم سازی ذهن طرف مقابل، برای عملیات بعدی است. شک، فرد را دچار خلأ فکری و منطقی می کند و او آماده می شود تا چیزهای دیگری را در ذهن بپذیرد.
بنابراین، ابتدا فرد باید نسبت به منابع فکری خود شک کند و در مرحلة دوم، مخاطب، باید منابعی را که اطلاعات در آنها ریخته می شود، بپذیرد؛ برای نمونه، دشمن می گوید: رسانه های شما دروغ می گویند یا همة واقعیت را نمی گویند و بر اساس منافع خودشان این کار را می کنند… در نتیجه، نسبت به صحت عمل رسانه های خودی شک پیدا می شود؛ ولی همچنان نیاز هست که منابع اطلاعاتی دیگری جایگزین آنها شود و آن گاه به طور سریع، منابع رقیب از سوی دشمنان معرفی می شوند. تزریق اطلاعات، این گونه صورت می پذیرد.
3. طراحی ادبیات مناسب؛ هر انسانی، ارزش ها و شاکلة ذهنی خاصی دارد. اگر مطالبی که دیگران می گویند، تفاوت زیادی با این شاکلة ذهنی داشته باشد، انسان آن را پس می زند. اگر شخص مذهبی، پیامی کاملاً ضدمذهبی دریافت کند، طبیعی است که از همان اول، آن را نمی پذیرد و به همین دلیل، دشمن تلاش می کند پیام مورد نظرش را با توجه به شاکله روانی مخاطبان، طراحی کند.
از این رو، یکی از مسائل پراهمیت در نبرد روانی، طراحی ادبیات مناسب است؛ ادبیاتی که ظاهری ارزشمند داشته باشد. دشمنان، ادبیات و ارزش های ما را منفور و نامطلوب نشان می دهند و ذهن مردم هم به طور طبیعی به چیزهای نازیبا گرایش ندارد و آن گاه یک ادبیات جایگزین مطرح می کنند و از این راه، با گذشت زمان، بر تمایلات و رفتارهای ما تأثیر می گذارند. این گونه است که بعد از مدتی، فرد دچار عمیق ترین شکل فریب، یعنی خودفریبی می شود و هرگونه تلاش برای آزادسازی را تلاش برای نابودی می انگارد و در نتیجه، مقابل آن می ایستد.
مهم ترین استراتژی در برابر جنگ روانی، آگاهی بخشی است؛ اما اگر فرد به خودفریبی رسیده باشد، آگاهی بخشی هم تأثیری ندارد؛ البته راه های دیگری هم وجود دارد؛ مانند تردیدآفرینی در باورهای جدید؛ تا منطق آن متلاشی شود؛ همان کاری که حضرت ابراهیم علیه السلام با شکستن بت ها و قرار دادن تبر در دست بت بزرگ، انجام داد و به منطق بت پرستان حمله کرد.
4. الگوسازی از سبک زندگی غربی، در طول تاریخ، مصداق های گوناگونی از جنگ روانی و روش های آن وجود دارد که امروز علمی تر شده و به دلیل توانایی رسانه، با قدرت بیشتری از آن استفاده می شود. یکی از مواردی که در دنیای مجازی رسانه ای – که امروزه در آن زندگی می کنیم – اهمیت دارد، الگوسازی است؛ حتی شخصیت های کارتونی که می شناسیم- مانند سوپرمن – دارای قدرتی فوق بشری هستند و پیام و هدف خودشان را که مأموریتی جهانی است، نجات دنیا از دست اشرار (فضایی یا زمینی) مطرح می کنند. این ابرمردها اغلب در ایالات متحده امریکا هستند؛ یعنی هرکه دشمن آمریکاست و قصد حمله به آمریکا را دارد، شرور محسوب می شود.
قهرمانان جهان که الگوی فرزندان ما هستند، آمریکایی هستند. در همة انسان ها، به ویژه در کودکان، نوعی همزادپنداری یا همزادسازی با قهرمانان وجود دارد و همه تلاش می کنند خودشان را به قهرمانان نزدیک و شبیه کنند. وقتی که ملیت و هویت آن قهرمان، آمریکایی است، مخاطب نیز تلاش می کند خود را به آن هویت نزدیک کند؛ همان چیزی که آمریکایی ها تلاش می کنند به عنوان سبک زندگی آمریکایی در آسیا و اروپا، رواج دهند.
آمریکایی ها در این مسیر، از روش های مختلفی استفاده می کنند. در فیلم سینمایی ماتریکس، این گونه القا می شود که دنیا، دنیایی مجازی و ماتریکسی است که تنها گروه اندکی در آن زنده و واقعی و درصدد نجات یک شهر یا مرکز به نام زاین یا صهیون هستند؛ یعنی همة دنیا در مسیری اشتباه و خوابی ویژه اند و گروه زنده ای که می خواهند دنیا را نجات دهند، صهیون هستند. این القائات عجیب، با استفاده از اوج توانایی تکنولوژیک در حوزة رسانه صورت می گیرد.
خدعه از نظر فقهی
از نظر فقهی این مسئله اجماعی است که خدعه در جنگ جایز است. علامه حلی در تذکرة الفقها مینویسد:خدعه در جنگ جایز است و مبارز میتواند رقیب خویش را با توسل به خدعه فریب دهد و به قتل برساند و این مسئله اجماعی است.9شیخ محمد حسن نجفی (صاحب جواهر) پس از اشاره به عدم جواز غدر، خدعه در جنگ را جایز میداند و معتقد است: در «تذکره» و «منتهی» بر این امر اجماع شده است.10
ابن قدامه در کتاب المغنی، فصلی دارد تحت عنوانِ «و تجوز الخدعة فی الحرب للمبارز و غیره لان النبی (ص) قال: الحرب خدعة و هو حدیث حسن صحیح.»11 ایشان سپس به خدعه علی (ع) در هنگام جنگ با عمرو بن عبدود اشاره کرده است.12 به همین جهت دروغ گفتن در جنگ از نظر شرعی مجاز شمرده شده است. 13صاحب کشف القناع نیز خدعه در جنگ را جایز میداند و دلیل بر این امر را حدیث «الحرب خدعة» ذکر میکند. 14
غدر از نظر فقهی
از منظر فقهی، «غدر» (برخلاف خدعه) منع شده است. صاحب جواهر مینویسد:غدر مانند به قتل رساندن دشمن بعد از امان به او، جایز نیست. این مسئله اجماعی است؛ چرا که در نصوص نیز نهی شده است.15 مضافاً به اینکه فی نفسه هم قبح دارد و باعث تنفیر مردم از اسلام میشود.16ایشان سپس به حدیث حضرت علی (ع) اشاره میکند که میفرماید: «وَ لَوْ لَا کَرَاهِیةُ الْغَدْرِ کُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ …»17
صاحب جواهر روایت دیگری را از امام صادق (ع) نقل میکند. در این روایت، سائل از امام (ع) میپرسد: اگر دو گروه از اهل حرب که هر کدام حاکم جداگانهای دارند، به جنگ بپردازند سپس صلح کنند بعد یکی از حاکمان نسبت به دیگری غدر کند، یعنی مثلاً نزد مسلمانان بیاید و بخواهد با آنها پیمان ببندد که با رقیبش به جنگ بپردازند، حکم این مسئله چیست؟ حضرت فرمودند:لا ینبغی للمسلمین ان یغدروا و لا یامروا بالغدر و لا یقاتلوا مع الذین غدروا. 18برای مسلمانان غدر و امر به غدر، همچنین همکاری با کسانی که غدر کردهاند، جایز نیست.بنابرین با توجه به اینکه غدر در واقع خیانت و نیرنگ است و عملی قبیح و غیر انسانی شمرده میشود، در دین منع شده است.
پیامبراکرم (ص) و خدعه در جنگ
از نظر رسول خدا (ص) جنگ خدعه است و روایت مشهور «الحرب خدعة» که از ایشان نقل شده، در بسیاری از منابع تاریخی و حدیثی ذکر شده است.20 در روایتی دیگر، رسول خدا (ص) دروغ در جنگ را، از مصادیق «دروغ» نمیداند و علت آن را جنبه خدعه بودن جنگ ذکر میکند.21 در روایتی مشابه نیز حضرت در سه مورد دروغ را جایز دانسته است که یکی از آن موارد، خدعه در جنگ است.22
شکی نیست که رسول خدا (ص) در نبردهای خویش بر علیه دشمنان از تاکتیک خدعه بهره برده است. برای نمونه در جنگ خندق وقتی نعیم بن مسعود از پیامبر درخواست کرد که با خدعه بین دشمنان (احزاب) اختلاف اندازد، پیامبر اکرم (ص) به او اجازه داد و علت این امر را جواز خدعه و فریب در جنگ دانست.23 در سریه سلسله (ذات سلاسل) عمرو عاص از رسول خدا (ص) در خواست کرد با خدعه، به جنگ با دشمن برود و رسول خدا (ص) موافقت کرد و او را فرستاد.24 رسول خدا (ص) در برخی از جنگها دستور میداد برای فریب دشمن در بسیاری از نقاط آتش بیفروزید تا دشمن تصور کند سپاه اسلام از نظر نیروی نظامی برتر است.25
حضرت علی (ع) حدیث پیامبر اکرم (ص) را که به یاران خویش فرموده بود: «غَیّرُوا الشَّیبَ وَ لا تَشَبَّهوا بالیهودِ»؛ 26 خضاب کنید و مانند یهودیان نشوید، مخصوص زمان پیغمبر میدانست و معتقد بود این دستور، تاکتیک جنگی بود که دشمن نگوید اینها یک عده پیر و سالخورده هستند؛ یک حیله جنگی بود که رسول اکرم (ص) بهکار میبرد. ولی امروزه هر که بخواهد خضاب کند و هر که نخواست خضاب نکند.27 ابن ابیالحدید نیز به این مطلب اشاره کرده که پیامبر (ص) صحابه را امر به خضاب کرد تا در دید دشمن جوان بهنظر برسند و مشرکان در جنگ از آنها بترسند؛ چراکه پیر بودن نشان ضعف است. 28
همه این موارد نشان میدهد رسول گرامی اسلام (ص) معتقد بود باید در جنگها از تاکتیکِ خدعه برای غلبه بر دشمن و یا تضعیف روحیه آنها بهره برد.افزون بر این، در سیره پیامبر اکرم (ص) غدر، خیانت و نیرنگ وجود نداشت. از آن حضرت روایت شده که فرد خیانتکار و «غادر» در روز قیامت با پرچمی که دارد شناخته میشود.29 آن حضرت یکی از علائم انسانهای صادق را اجتناب از غدر دانسته است،30 در سیره آن حضرت موارد متعددی وجود دارد که یاران خویش را از غدر منع کرده است.31 پس از صلح حدیبیه پیامبر اکرم (ص) با توجه به پیمانی که با قریش در حدیبیه بسته بود، به ابوبصیر که از مکه فرار کرده و به مدینه آمده بود، فرمود:
در دین ما غدر درست نیست تو باید به مکه باز گردی.32 نیز، پیامبر اکرم (ص) حاضر نشد اموالی را که مغیرة بن شعبه با کشتن خائنانه عدهای از مشرکان بهدست آورده بود بگیرد، و معتقد بود کار مغیره غدر است و در غدر و خیانت، خیری نیست.33 آن حضرت پس از صلح حدیبیه و اعتراض عمر بن خطاب که صلح با قریش را مذلت و خواری میدانست، شکستن آن پیمان را مصداق غدر معرفی کرد.34
خدعه از دیدگاه حضرت علی (ع)
امیرمؤمنان علی (ع) براساس سیره رسول خدا (ص) جنگ را خدعه و فریب دشمن میدانست. آن حضرت در حدیثی میفرماید: در نبرد، بر حیلهات بیشتر از نیرو و توانت اعتماد کن.35 در حدیث دیگری حضرت فرمود: «الْحَرْبُ خُدْعَةٌ … جنگ خدعه است. سپس فرمود: به رسول خدا (ص) خبر رسید که بنیقریظه به ابوسفیان گفتهاند: ما شما را در جنگ با محمد (ص) یاری میکنیم. پیامبر در جمع مسلمانان برخاست و فرمود: بنیقریظه فردی را نزد ما فرستادهاند و گفتهاند: در جنگ ما و ابوسفیان، به یاری ما خواهند آمد. این خبر به ابوسفیان رسید. ابوسفیان گفت: یهودیان نیرنگ زدند … .»36
در روایتی دیگر از «سوید بن غفله» از علی (ع) روایت شده که آن حضرت فرمود:وقتی از رسول خدا (ص) برای شما حدیثی میخوانم، به خدا قسم اگر از آسمان به زیر افتم، نزد من محبوبتر است از اینکه بر او دروغ ببندم … جنگ خدعه است. 37همانگونه که اشاره شد حضرت علی (ع) خدعه را تنها مختص به میدان جنگ میدانست و معتقد بود در مرحله اول، برای پیروزی بر دشمن، باید از تاکتیک خدعه استفاده کرد. اما در غیر جنگ، آن حضرت به هیچ عنوان حاضر نبود خدعه و فریبی بهکار بندد. شواهد این امر بسیار زیاد است. به عنوان نمونه پس از اینکه امر حکومت به علی (ع) رسید، آن حضرت معاویه را از حکومت شام عزل کرد. معاویه هم از بیعت با آن حضرت خودداری کرد.
برخی پیشنهاد میکردند برای فریب هم که شده حضرت مدتی کاری به کار معاویه نداشته باشد، اما علی (ع) میفرمود: نه به خدا قسم حاضر نیستم معاویه را حتی برای دو روز ابقا کنم. یکی از این افراد ابنعباس بود که به علی (ع) عرض کرد: «أما سمعت رسول الله یقول: الحرب خدعة! …»؛ آیا نشنیدهای که رسول خدا فرمود جنگ خدعه است؟ علی (ع) باز هم نپذیرفت و فرمود: ای ابنعباس من از خردهکاریهای تو و خردهکاریهای معاویه به دورم» 38 یعنی من این روش فریبکاری را نمیپسندم.
این روایت تاریخی به خوبی نشان میدهد که علی (ع) ابقای موقتی معاویه را به حکومت شام بهمنظور عزل راحتتر او نیرنگ میدانست و علیرغم پیشنهاد ابنعباس که تصور میکرد این کار خدعه و مجاز است، آن را نپذیرفت.حضرت علی (ع) همچنین در شورای شش نفره عمر، وقتی عبدالرحمن بن عوف به آن حضرت پیشنهاد کرد: حاضرم با شما بیعت کنم با این شرط که به سیره شیخین (علاوه بر قرآن و سنت پیامبر) عمل کنی، نپذیرفت و حاضر نشد (هرچند با دروغ مصلحتی) خود را پایبند به سیره شیخین نشان دهد.39 در واقع او نخواست با خدعه و دروغ و فریب به حکومت دست یابد.
خدعههای امام علی (ع) در میدان جنگ
در دوره نبی مکرّم اسلام و در جنگ خندق براساس برخی روایات، علی (ع) عمرو بن عبدود را فریب داد.40 پس از کشته شدن عمرو، رسول خدا (ص) به علی (ع) فرمود: «یا عَلِی مَاکَرْتَهُ قَالَ نَعَمْ یا رَسُولَ اللَّهِ، الْحَرْبُ خَدِیعَة»؛41 علی جان با او مکر کردی؟ عرض کرد: بله ای رسول خدا، جنگ خدعه است. اینکه رسول خدا (ص) به علی (ع) اعتراضی در این خصوص نکرده است، خود نشاندهنده درستی این کار است.
در غزوه بنینضیر، حضرت علی (ع) با کمین موفق به قتل یهودی شده بود که تیری به خیمه رسول خدا (ص) زده بود و در مرحله بعد قصد داشت به همراه 9 نفر دیگر به مسلمانان شبیخون بزند.42در جنگ ذات سلاسل (سلسله) نیز حضرت علی (ع) بهمنظور گمراه ساختن دشمن، مسیری دیگر را برای رسیدن به آنها انتخاب کرد. در همین سریه به دستور حضرت، لشکر اسلام شبها حرکت و روزها کمین میکردند و سرانجام دشمن درحالیکه غافلگیر شده بود، مجبور به پذیرش شکست شد.43
در روایتی از عدی بن حاتم نقل شده:در جنگ صفین حضرت علی (ع) با صدای بلند فرمود: «والله لاقتلن معاویة و اصحابه»؛ به خدا قسم معاویه و یارانش را خواهم کشت. سپس در آخر سخنش آهسته گفت: «انشاءالله». من نزدیک او بودم به حضرت عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! شما قسم خوردید. سپس از آن استثنا کردید! مقصودتان چه بود؟ چه هدفی داشتید؟ حضرت فرمود: «ان الحرب خدعة … جنگ خدعه است، من دروغگو نیستم. خواستم اصحابم را بر علیه آنها تحریک و تحریض کنم تا سست نشوند و خواستار حمله به آنها باشند. اما درعین حال کلمه «انشاءالله» را گفتم تا دروغ هم نگفته باشم.» 44
در جنگ صفین بُسر بن ارطاة به میدان آمد و ساعتی جَوَلان داد و از ترس اینکه مبادا حضرت علی (ع) او را بشناسد، هیچ سخنی نمیگفت، علی (ع) «مخفیانه» جلو آمد و بر او حمله کرد و نیزهای حواله او ساخت. بسر از اسب بر روی زمین افتاد. سپس با خواری میدان جنگ را ترک کرد». 45ابن اعثم کوفی مینویسد:
مردی از لشکر شام چهار نفر از یاران علی (ع) را به شهادت رساند. مبارزین لشکر علی (ع) پس از کشته شدن نفر چهارم از مبارزه با او خودداری کردند. حضرت علی (ع) تغییر لباس داد و به میدان رفت. مرد شامی متوجه نشد حریف چه کسی است به آن حضرت حمله کرد و حضرت با شمشیر او را به دو نیم کرد… . 46موارد یاد شده نشان میدهد امام علی (ع) در جنگهای خویش از روش خدعه و فریب استفاده کرده است و البته تلاش حضرت در این جهت است که بهمنظور فریب دشمن، متوسل به دروغ نیز نشود.
غدر از دیدگاه امام علی (ع)
در سیره امام علی (ع) غدر و خیانت و نیرنگ مشاهده نمیشود همانگونه که «غدر و نیرنگ در سیره پیامبر اکرم (ص) ملغی است».47 امام (ع) خیانت و غدر را اخلاق انسانهای پست 48و از خیانتهای زشت میداند.49 از دیدگاه آن حضرت کسی که با بدی پیروز شود، شکست خورده است. 50طبق بیان ابن ابیالحدید، بسیاری از نظامیان و جنگجویان از هر وسیلهای برای سرکوب دشمن و ضربه زدن به او بهره میبرند. اگر بتوانند شبیخون بزنند، میزنند و اگر بتوانند سر همه افراد دشمن را در حال خواب با سنگهای گران بکوبند، میکوبند. نامههای جعلی و اختلافانگیز میان سپاهیان دشمن پخش میکنند. اگر کسی همانند علی (ع) بخواهد فقط براساس آنچه در کتاب و سنت آمده است به تدبیر امور بپردازد، خود را از بسیاری از چارهاندیشیها محروم کرده است.51
از دیدگاه امام علی (ع) تنها پیروزی ظاهری بر دشمن به هر وسیله، هدف نیست. حضرت بارها به شدت از رفتار ماکیاولیستی و اباحه مطلق ابزارها در پرتو هدفِ هر چند مقدس، انتقاد کرده است. آن حضرت چون خویش را پایبند به امر و نهی الهی و رعایت اصول انسانی میداند، هرگز حاضر نیست از نیرنگ و دغلکاری برای پیشبرد اهداف خویش بهره ببرد. در یک مورد حضرت با لحنی انتقادی و شدید پس از اشاره به زمانه خویش و اینکه بسیاری از مردم جاهل، حیله و نیرنگ را «زیرکی»، و افراد دغلکار و نیرنگباز را «اهل تدبیر» میخوانند، میفرماید:
چگونه فکر میکنند؟ خدا بکشد آنها را، چه بسا شخصی تمام پیشآمدهای آینده را میداند و راههای مکر و حیله را میشناسد ولی امر و نهی پروردگار مانع اوست … . 52در این روایت امام علی (ع) با انتقاد از کسانی که تصور میکنند استفاده از حیله و نیرنگ، نشان از سیاست بالا و زیرکی و تدبیر است (ضمن اشاره به آگاهی از راههای مکر و نیرنگ و فریب)، پایبندی خویش به دستورهای دینی را، مانع دغلکاری و نیرنگ معرفی میکند.
ابن ابیالحدید در شرح نهجالبلاغه به نقل از جاحظ مینویسد: «علی (ع) در جنگهای خود چیزی را جز آنچه موافق کتاب و سنت بود بهکار نمیگرفت. اما معاویه، خلاف کتاب و سنت عمل میکرد و هر نوع مکر و فریبی را بهکار میبست …»53 علی (ع) پایبند پارسایی بود و به آنچه افرادِ دارای شیطنت، حیلهگر و نیرنگباز انجام میدهند، بیاعتنا بود. در همان زمان برخی مطرح میکردند که حضرت علی (ع) نسبت به معاویه از تواناییهای سیاسی و نظامی کمتری برخوردار است، و معاویه سیاستمدارتر از علی (ع) است. حضرت با توجه به این دیدگاه میفرماید:
به خدا قسم معاویه از من سیاستمدارتر نیست. ولی او اهل غدر و نیرنگ است اگر غدر و خیانت ناپسند نبود، من زیرکترین مردم بودم لیکن هر غدری فسق و فجور است و هر فاسق و فاجری کافر است و برای هر غدرکنندهای علامتی است که روز قیامت بدان شناخته شود. به خدا قسم من از بهکار بردن کید و مکر و فرو رفتن در سختگیری حیلهگری غافل نیستم، لیکن، دینم اجازه نمیدهد.54
در این روایت امام علی (ع) غدر را فسق و فجور و به تعبیری گناهی بزرگ شمرده است و اشاره کرده است که کسی که خود را پایبند به دین و اخلاق بداند، از این روش استفاده نمیکند.شکستن پیمان از نظر آن حضرت خیانت به حساب میآمد نه خدعه جنگی برای شکست دشمن.آنچه علی (ع) را از سیاستمداران دیگر جهان متمایز میکند این است که او از اصل غدر و خیانت در روش پیروی نمیکند ولو به قیمت اینکه آنچه دارد و حتی خلافت از دستش برود؛ چراکه او خود را پاسدار اصول انسانی، پاسدار صداقت، پاسدار امانت، پاسدار وفا و پاسدار درستی میداند. 55
آن حضرت حاضر نشد در جنگ صفین با اینکه دشمن در ابتدا آب را بر لشکریانش بسته بودند، آنها را از آب محروم سازد. 56علی (ع) در فرمانی به مالک اشتر نوشته است، به پیمان و امان خویش به دشمن وفادار باشد، خیانت نکن و نیرنگ نورز؛ چراکه وفای به عهد و پیمان یکی از اصول انسانی است که همه انسانها در آن اتفاق نظر دارند.57
در جنگ صفین حادثهای مشابه آنچه در حدیبیه رخ داده بود اتفاق افتاد. پس از امضای صلح نامه بین امام علی (ع) و معاویه، یکی از یاران امام (محرز بن جریش بن ضلیع) که صلح را موجب خواری و زبونی میدانست، و از علی (ع) میخواست که آن را نقض کند، با مخالفت جدی امام مواجه شد.58 علاوه بر محرز دو نفر از سران خوارج نیز خواستار بسیج نیروها بر علیه معاویه بودند. امام علی (ع) پس از اشاره به نافرمانی آنان از دستور آن حضرت در جنگ، پیمانی که بسته شده بود را به آنان متذکر شدند و با اشاره به دستور الهی الهی مبنی بر وفای به پیمان59 با رأی و نظر آنان مخالفت کردند.60
نتیجه
امام علی (ع) بهعنوان شخصیتی پایبند به دین و مسائل انسانی و اخلاقی، در سیره خویش هیچگاه از غدر و خیانت استفاده نمیکرد. آن حضرت معتقد بود در همه حال حتی در جنگها اصول اخلاقی و انسانی باید رعایت شود. آن حضرت حاضر نبود پیروزی بر دشمن را به هر قیمتی هر چند با زیرپا گذاشتن اصول اولیه انسانی بهدست آورد. اما از دیدگاه آن حضرت، در جنگ میتوان از سیاست خدعه بهمعنای فریب دشمن، بهره برد. از نظر آن حضرت با توجه به اینکه در خدعه جنگی هیچ نامردی و خیانت و عمل غیر انسانی و غیر اخلاقی وجود ندارد و رسول خدا (ص) هم آن را مجاز شمرده است، جایز میدانست و حضرت بعضاً از این تاکتیک استفاده کرده است.
پی نوشت:
1 . مقری فیومی، مصباح المنیر، ص 165.
2 . جوهری، الصحاح، ج 3، ص 1201؛ ابنمنظور، لسان العرب، ج 8، ص 63؛ فیروزآبادی، قاموس المحیط، ج 3، ص 16.
3 . ابنمنظور، لسان العرب، ج 8، ص 63؛ مصطفوی، التحقیق فی کلمات قرآن الکریم، ج 3، ص 26؛ طریحی، مجمعالبحرین، ج 4، ص 320.
4 . ابنمنظور، لسان العرب، ج 5، ص 8؛ زبیدی، تاج العروس، ج 3، ص 440؛ جوهری، الصحاح، ج 2، ص 766؛ اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ص 602؛ طریحی، مجمع البحرین، ج 3، ص 421.
5 . اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ص 602؛ خسروی حسینی، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ج 2، ص 686.
6 . ابنمنظور، لسان العرب، ج 5، ص 8؛ جوهری، الصحاح، ج 2، ص 766.
7 . طریحی، مجمع البحرین، ج 1، ص 446.
8 . مثلاً در ماههای حرام.
9 . حلی، تذکرة الفقها، ج 1، ص 414؛ ج 9، ص 83.
10 . نجفی، جواهر الکلام، ج 21، ص 79.
11 . ابنقدامه، المغنی، ج 10، ص 396.
12 . همان، ص 397.
13 . امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج 2، ص 44، 77 و 90؛ شوکانی، نیل الاوطار، ج 8، ص 83؛ جزایری، التحفة السنیه، ص 79؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 359؛ نووی، شرح مسلم، ج 12، ص 45 و 144.
14 . بهوتی، کشف القناع، ج 3، ص 79.
15 . ایشان در رابطه با نصوص به وسائل باب 15 و 21، ابواب «جهاد العدو» ارجاع میدهد.
.16 نجفی، جواهر الکلام، ج 21، ص 78.
17 . اگر غدر ناپسند نبود، من زیرکترین مردم بودم. (نهجالبلاغه، خطبه 200، ص 318؛ مغربی، دعائم الاسلام، ج 2، ص 106؛ بحرانی، اختیار مصباح السالکین، ص 391؛ سید رضی، تنبیه الغافلین و تذکرة العارفین، ج 2، ص 66؛ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 10، ص 211)
18 . نجفی، جواهر الکلام، ج 21، ص 79.
19 . مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 293.
20 . مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج 5، ص 143؛ ابیداوود سجستانی، مسند ابیداوود، ص 236؛ نسایی، السنن الکبری، ج 5، ص 193؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 2، ص 315؛ ابنعساکر، الامام علی بن ابیطالب، ج 28، ص 26؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 34، ص 332؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ج 4، ص 113.
21 . متقی هندی، کنز العمال، ج 3، ص 634؛ سیوطی، اسباب ورود الحدیث، ص 95؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 69، ص 254.
22 . صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 359؛ همو، الخصال، ص 87؛ حرانی، تحف العقول، ص 9.
23 . فخذل عنا إن استطعت، فإن الحرب خدعة. (ابنهشام، السیرة النبویه، ج 2، ص 229؛ طبری، تاریخ الطبری، ج 2، ص 578؛ حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله| و الثلاثة الخلفاء، ج 1، ص 428؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 20، ص 207؛ اندلسی، جوامع السیرة النبویه، ص 151؛ تمیمی، السیرة النبویة و اخبار الخلفاء، ج 1، ص 259)
24. المفید، الارشاد، ج 1، ص 163؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 21، ص 78؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج 3، ص 140؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ج 4، ص 111.
25 . واقدی، المغازی، ج 1، ص 338؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 180؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 38؛ ابنالجوزى، المنتظم، ج 3، ص 173.
26 . نهجالبلاغه، حکمت 17، ص 626؛ عاملی، وسائل الشیعه، ج 1، ص 403؛ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 18، ص 122؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 73، ص 98؛ حرانی، تحف العقول، ص 14.
27 . مطهری، مجموعه آثار، ج 18، ص 30 ـ 29.
28 . ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 18، ص 122.
29 . بن حنبل، مسند، ج 2، ص 6؛ بخاری، صحیح بخاری، ج 7، ص 114.
30 . حرانی، تحف العقول، ص 120؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 120.
31 . پیامبر اکرم| به سپاهیان خویش دستور میداد: «… لا تغدروا و لاتغلّوا؛ عهدشکنی نکنید و خیانت نورزید.» (یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 77؛ ابنهشام، السیرة النبویه، ج 2، ص 632؛ واقدی، المغازی، ج 2، ص 757؛ طبری، تاریخ الطبری، ج 3، ص 226)
32 . همان، ج 2، ص 638؛ واقدی، المغازی، ج 2، ص 625؛ ابنهشام، السیرة النبویه، ج 2، ص 323.
33 . ابنسعد، الطبقات الکبری، ج 4، ص 215؛ ابنالجوزی، المنتظم، ج 5، ص 239.
34 . طبری، تاریخ الطبری، ج 2، ص 638؛ واقدی، المغازی، ج 2، ص 625؛ ابنهشام، السیرة النبویه، ج 2، ص 323.
35 . ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 20، ص 312؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج 6، ص 237؛ عسقلانی، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج 8، ص 451؛ ابنالمثنی، مسند ابویعلی الموصلی، ج 1، ص 364؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ج 7، ص 302.
36 . مجلسی، بحارالانوار، ج 20، ص 246؛ حمیری، قرب الاسناد، ص 133.
37 . سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمه، ص 152؛ بیهقی، دلائل النبوة، ج 6، ص 430؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 33، ص 331.
38 . مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 356؛ یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الإسلامی، ج 4، ص 448.
39 . طبری، تاریخ الطبری، ج 4، ص 233؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 162.
40 . در روایت آمده است که علی (ع) به عمرو گفت: «ای عمرو تو که از شجاعان عرب هستی، چرا از دیگران برای مبارزه با من کمک گرفتهای؟ عمرو به پشت سرش نگاه کرد، علی (ع) به سرعت، بر ساق پاهای او زد …» (مجلسی، بحارالانوار، ج 20، ص 227؛ قمی، تفسیر القمی، ج 2، ص 185)
در برخی روایات تاریخی نیز آمده است: علاوه بر عمرو بن عبدود، چند نفر دیگر هم به همراه عمرو، با اسبان خویش به این سوی خندق پریدند. در ابتدای همین روایت به عبور «هبیره بن وهب» و «ضرار بن خطاب» به همراه عمرو بن عبدود اشاره شده است. (قمی، تفسیر القمی، ج 2، ص 182؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 20، ص 225 ـ 224) در برخی از نوشتهها به افراد دیگری نیز اشاره شده که به این سوی خندق آمدند ازجمله عکرمة بن ابیجهل و مرداس فهری. (طبری، تاریخ الطبری، ج 2، ص 573؛ واقدی، المغازی، ج 2، ص 470؛ المفید، الارشاد، ج 1، ص 97 و 100؛ طبرسی، اعلام الوری، ج 1، ص 192 و 380؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 50؛ ابنهشام، السیرة النبویه، ج 2، ص 224) بنابراین علی (ع) حتی برای فریب دشمن در اینجا به دروغ متوسل نشده است، بلکه برای فریب او سخنی راست گفته است.
41 . مجلسی، بحارالانوار، ج 20، ص 228؛ قمی، تفسیر القمی، ج 2، ص 185.
42 . المفید، الارشاد، ج 1، ص 93 ـ 92؛ اربلی، کشف الغمة، ج 1، ص 205؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 20، ص 172.
43 . اربلی، کشف الغمة، ج 1، ص 232؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج 3، ص 140؛ المفید، الارشاد، ج 1، ص 165 ـ 164؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 41، ص 92.
44 . ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج 2، ص 195؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 32، ص 617.
45 . بسر همانند عمرو عاص با کشف عورت خویش، موفق به فرار شد. معاویه از آن حالت میخندید، چون بسر پیش او رسید، گفت: «سهل باشد ای بسر! (ناراحت نباش) مبارزان من بیشتر چنینند که جان از دست علی به کشف عورت میبرند.» (ابناعثم کوفی، الفتوح، ج 3، ص 105؛ منقری، وقعة صفین، ص 461)
46 . ابناعثم کوفی، الفتوح، ج 3، ص 112.
47 . مطهری، سیری در سیره نبوی، ص 76.
48 . الغدر شیمة اللئام. (آمدی، غرر الحکم، ج 1، ص 22)
49 . الغدر أقبح الخیانتین. (همان، ص 84)
50 . الغالب بالشرّ مغلوب. (نهجالبلاغه، حکمت 327، ص 533؛ اللیثی الواسطی، عیون الحکم، ص 44؛ همان، ص 555)
51 . ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 10، ص 227 ـ 229.
52 . نهجالبلاغه، خطبه 41، ص 83؛ نوری، مستدرک الوسایل، ج 11، ص 47، مجلسی، بحارالانوار، ج 72، ص 97.
53 . ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 10، ص 227.
54 . مغربی، دعائم الاسلام، ج 2، ص 106؛ بحرانی، اختیار مصباح السالکین، ص 391؛ سید رضی، تنبیه الغافلین و تذکرة العارفین، ج 2، ص 66؛ نهجالبلاغه، خطبه 200، ص 318؛ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 10، ص 211.
55 . مطهری، مجموعه آثار، ج 16، ص 79.
56 . و أرسل علیّ إلى أصحابه أن خلوا بینهم و بین الماء و لا تمنعوهم إیاه. (ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 3، ص 14؛ منقری، وقعة صفین، ص 162؛ اسکافی، المعیار و الموازنه، ص 146؛ ابناثیر، الکامل، ج 3، ص 285)
57 . نهجالبلاغه، نامه53، ص 442.
58 . حضرت به او فرمود: «ابعد ان کتبناه ننقضه؟ هذا لا یجوز». (دینوری، اخبار الطوال، ص 197؛ منقری، وقعة صفین، ص 519)
59 . حضرت آیه 91 سوره نحل را تلاوت فرمود: «وَ أَوْفُوا بعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکیدِها؛ و چون با خدا پیمان بستید، به پیمان خود وفا کنید و سوگندهاى [خود را] پس از استوار کردن آنها مشکنید.»
60 . طبری، تاریخ الطبری، ج 5، ص 72؛ ابنمسکویه، تجارب الامم، ج 1، ص 556؛ ابناثیر، الکامل، ج 3، ص 334.
59 . حضرت آیه 91 سوره نحل را تلاوت فرمود: «وَ أَوْفُوا بعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکیدِها؛ و چون با خدا پیمان بستید، به پیمان خود وفا کنید و سوگندهاى [خود را] پس از استوار کردن آنها مشکنید.»
60 . طبری، تاریخ الطبری، ج 5، ص 72؛ ابنمسکویه، تجارب الامم، ج 1، ص 556؛ ابناثیر، الکامل، ج 3، ص 334.
یدالله حاجیزاده ، دانشجوی دکتری مدرسی معارف اسلامی گرایش تاریخ و تمدن اسلامی دانشگاه معارف اسلامی.
منبع: فصلنامه تاریخ و تمدن – شماره 5