
در یادداشت پیشرو نگاهی اجمالی به اندیشهورزی عناصر لیبرال درباره توافق برجام خواهیم داشت.
در دایرهالمعارف ذهنی برخی از لیبرالیها هر توافقی که از سوی آنان با دنیای غرب منعقد شود لاجرم مابهازای تاریخی، آنهم ریشه در تاریخ صدر اسلام دارد. این نوع نگاه از چند منظر قابل بررسیست، که یکی از این ابعاد را میتوان در قالب راضی نگاه داشتن قشر مذهبی جامعه و جلب حمایتشان از اقدامات اینچنینی تحلیل کرد؛ روشی که از گذشتههای دور مورد استفاده برخی فعالین سیاسی و حکومتی قرار میگرفت که فقط در یکی از این موارد میتوان به تلاش معاویه در به حکومت رساندن یزید اشاره نمود. معاویه ابتدا سعی کرد نظر مردم را درباره جایگزینش جویا شود و پس از شناسایی افرادی که احتمال جانشین شدنشان توسط مردم وجود داشت آنها را به قتل رسانید تا رقبای پسرش از میان بروند و میدان برای عرض اندام او باز شود. وی پس از این اقدامات در جواب کسانی که متوجه نیت او شده بودند گفت همانطور که پیشینیانم هرکدام به روشی جانشینانشان را انتخاب کردند من هم به شیوه خود آنرا تعیین میکنم و اینگونه توانست نظر برخی دیگر از مخالفان اقدامش را نیز جلب کند؛ پیامبر(ص) براساس سقیفه و ابوبکر به صورت انفرادی و عمر توسط شورای شش نفره جانشینانشان را تعیین کرده بودند.
معالوصف این روش اکنون و در جامعه سیاسی ایران نیز مورد استفاده است همانطور که برخی کهنهسیاسیون هم برای جلب حمایت قشر مذهبی و مخالف برجام و همچنین توجیه اقداماتشان در مذاکره با آمریکا برجام را به صلح حدیبیه در صدر اسلام تشبیه میکنند.
در ماجرای صلح حدیبیه پیامبر(ص) توافقی با کفار مکه به امضاء رساند که طی آن ده سال میان طرفین آرامش و صلح برقرار باشد و جنگی صورت نگیرد. همچنین مسلمانان آن سال که قصد بجا آوردن مناسک حج را داشتند بدون انجام مناسک به مدینه باز گشتند تا از سال آینده مناسک را بجای آورند. مسلمانان متعهد شدند افرادی را که از مکه به مدینه میگریزند به مکه بازگردانند اما طرف مقابل چنین تعهدی به مسلمانان نداد. البته این بند از قرارداد شامل زنان مومنی که از مکه به مدینه میگریختند نمیشد.
و آخرین بند از صلحنامه مربوط به همپیمانی سایر قبایل با قریش و مسلمین بود.
اندکی پس از امضاء این توافقنامه شخصی به نام ابوبصیر مسلمان شد و طبق تعهد مسلمین آن را به قریش تحویل دادند اما وی از چنگ محافظان فرار کرد و در مسیر کاروانیان قریش در نزدیکی مکه مستقر شد و به تدریج برخی دیگر از تازه مسلمان شدگان مکه به وی پیوستند و خطراتی را برای عبور و مرور قریشیان ایجاد کردند که به همین دلیل کفار مکه از پیامبر(ص) درخواست لغو بند ارجاع مکیان مسلمان شده به مکه را کردند که از سوی پیامبر(ص) پذیرفته شد.
در جریان ماجرای حدیبیه عدهای پس از آنکه متوجه شدند پیامبر(ص) لغو مناسک حج برای آن سال را پذیرفته است برآشفته میشوند که تندترین واکنش مربوط به عمربن خطاب بود. وی اقدام رسول خدا را در صلح حدیبیه به شدت محکوم کرد و در میان جمعیت این صلح را موجب خاری مسلمین خواند. صحبتهای او باعث شد تا عدهای از مسلمین نسبت به اقدام پیامبر(ص) بدبین شوند و از دستور پیامبر مبنی بر قربانی احشام سرپیچی کنند. این درحالی بود ک عروه بن مسعود ثقفی از مشرکین طائف چندی قبل گفته بود به قدری پیامبر در بین مسلمین محبوب است که اگر آب دهانی بیرون اندازد قبل از آن که به زمین رسد مردم با آن دست خود را میشویند.
اقدامات عوام فریبانه و خطرناک برخی از صحابه دستاوردهای این توافق را کوچک کرد لکن خداوند متعال به آن توافق برکت داد و یک بند از مفاد آن توافق توسط مشرکین ملغی شد تا سه بند دیگر که وزن متعادلی داشتند باقی بماند.
اکنون قصد ورود به بررسی و تحلیل جزئیات سه بند دیگر از مفاد حدیبیه را ندارم لکن به دلیل آنکه مرحوم هاشمی رفسنجانی و عدهای دیگر برجام را توافقی هم سنگ با حدیبیه قلمداد کردند لازم میدانم درباره بندی از این صلح مطالبی ارایه دهم.
در بند اول از صلح حدیبیه ممنوعیت هرگونه درگیری نظامی بین مسلمین و مشرکین به مدت ده سال آمده است. اما آنچه که در برجام به امضاء رسید سازوکاری براساس مکانیزم ماشه بود که طی آن درصورتی که طرف غربی ناقض تعهداتش شود ایران میتواند به کمیسیون حقوقی برجام مراجعه کند که اغلب اعضای آن را هم طرفهای غربی تشکیل میدهند این درحالیست که اگر ایران به تعهداتش پایبند نباشد طرفهای مذاکره علاوه بر کمیسیون حقوقی که چهار عضو غربی(انکلیس-فرانسه-آلمان و امریکا) و سه عضو شرقی(چین و روسیه و ایران) دارد، میتواند موضوع را به شورای امنیت برده و سایه جنگ را بر ایران تداوم بخشد. نکته آنکه در کمیسیون حقوقی برجام تعداد آراء برای تایید یا رد مسئله مورد مناقشه مهم است از این رو چیدمان این کمیسیون به گونهای صورت گرفت تا ایران در هر شرایطی در موضع ضعف قرار داشته باشد.
معضل فوق تنها به اینجا ختم نمیشود چراکه اگر ایران از طرفهای غربی به دلیل عدم پایبندی به تعهداتشان شکایتی داشته باشد و طبق آنچه که به عنوان چیدمان کمیسیون حقوقی برجام از آن یاد کردیم رای گیری صورت گیرد و ایران به هدفش نرسد این کشور مجبور خواهد بود تا با روند فعلی همچنان به تعهداتش عمل نماید و اگر تخطی صورت دهد سایر اعضا میتوانند پرونده را به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع دهند و همزمان تحریمهای یکجانبه و چندجانبه را علیه ایران اعمال نمایند؛ این درحالی بود که تشبیهکنندگان برجام به صلح حدیبیه مهمترین دستاورد برجام را رفع تهدیدها و ازبین رفتن سایه جنگ بر کشور بیان میکردند و مخالفان و منتقدان آنرا به عمربن خطاب و انتقادکنندگان از صلح حدیبیه تشبیه کردند.
برجام برخلاف صلح حدیبیه دارای خلل و فرج اساسی حقوقی و سیاسیست چراکه اهداف در هریک از توافقات متفاوت بود.
در صلح حدیبیه پیامبر(ص) خودشان مذاکره را پیش بردند و هدف ایشان حفظ جان و مال مسلمین و زنده نگاه داشتن مناسک حج و در افقهای بلندتر فتح مکه بود. این درحالی بود که در برجام مذاکره کنندگان ایرانی هدفشان سیاسی و جناحی به منظور تقویت جایگاه خود در مسند سیاسی کشور بود از این رو تقریبا در بسیاری از موارد ایران ممنوعیتهای طولانی مدت و گستردهای را در صنایع هستهای خود پذیرفت؛ سازوکار ناقص و غیرعادلانهی کمیسیون حقوقی را قبول نمود و در هیچجای توافق تضمینهای قاطع و محکمی از طرفهای غربی برای لغو تمام تحریمهای اقتصادی و سیاسی و نظامی به صورت یکجا و دایمی دریافت نکرد تاحدی که غربیها ایران را ملزم به اجرای تعهداتش وفق برجام کرده و خود از اجرای حداقلی تعهداتشان سر باز زدند. درواقع آنچه که هدف غرب و بخصوص آمریکا از این توافق بود در وهله اول توقف برنامه هستهای ایران بود. پس از آن بی اثر کردن استراتژی زیست در محاصره اقتصادی ایران و ایجاد دوقطبی در جامعه نخبگانی ایران بود. این استراتژی سالهای قبل در مواجهه آمریکا با شوروی نیز بکار گرفته شده بود و به ثمر نشست.
«نکتهای که باراک اوباما نيز۲ بار در سخنرانیهایش و یکبار پس از تفاهم لوزان و یکبار پس از بيانيه وین به آن اشاره کرد و گفت: من به نحوی غریزی استراتژیای را که پرزیدنت نيکسون و ریگان در دوران جنگ سرد عليه شوروی داشتند، درک میکنم و ما همان راهی را میرویم که با شوروی سابق رفتيم… اوباما دیروز هم در نطق خود گفت که مذاکرات ما با شوروی در نهایت به سود آمریکا تمام شد و با ایران نيز همان نتيجه را خواهد داشت؛ این مذاکرات به امنتر شدن آمریکا و اسرائيل میانجامد. روشی که نيکسون و ریگان در دوران جنگ سرد عليه شوروی داشتند، حمایت از سلسله اقدامات غيرنظامیای بود که به فروپاشی از درون منجر میشود.»
کسب اطلاعات نظامی از مراکز نظامی و هستهای از دیگر اهداف چندوجهی آمریکا و غرب بود تا علاوه بر کاهش ریسک حمله نظامی احتمالی به ایران، پیروزی خود را بیش از پیش تضمین نماید.
تضعیف روحیه نیروهای مقاومت در منطقه هدف دیگری بود که غرب در برهه حساس مبارزه جبهه مقاومت با داعش از این مذاکرات دنبال میکرد.
آنچه که تا اینجا مشخص است عدم تشابه صلح حدیبیه با توافق برجام بود با این وصف برجام را شبیه به کدام رویداد تاریخی دیگری میتوان تصور کرد؟
غرب پس از به راه انداختن جنگ جهانی اول و حمله به چند امپراتوری منجمله امپراتوری بزرگ عثمانی، این کشور را دچار بحران و از هم گسیختگی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کرد. به گونهای که این کشور در سال 1917 از مناطق شمال غربی ایران که در آن زمان در تصرف این امپراتوری بود، عقب نشست و به شدت درگیر مسائل داخلی خود شد. پس از این اتفاق و تجزیه این امپراتوری، اولین حاکم ترکیه نوین- کمال پاشا(آتاترک)- بر مسند قدرت نشست. وی که از خانوادهی دونمه (یهودیان مخفی ترکیه) بود، بلافاصله بعد از به قدرت رسیدن از طرف غرب احضار شد و در شهر لوزان در سال 1923 با غرب به مذاکره نشست. در این مذاکرات نیز دادهها و ستاندههایی وجود داشت.
بر این اساس کمال پاشا تعهداتی را در قبال به رسمیت شناختهشدن ترکیه نوین از طرف قدرتهای غربی، میپذیرد که عبارتند از:
- جدا کردن دستورات دینی از موضوعات سیاسی در ترکیه نوین
- اعلام حکومت ترکیهی سکولار
- تغییر قانون اساسی و زدودن مصادیق و نمادهای دینی و اسلامی
وی پس از قبول این تعهدات به ترکیه بازگشته و نه تنها این اقدامات را انجام میدهد، بلکه شروع به تخریب مساجد این کشور کرده و مسجد معروف ایاصوفیه را نیز از ماهیت کاربری واقعی خود خارج ساخته و به موزه تبدیل میکند. همینطور زبان اذان را به ترکی تغییر داده و در اقدامی معروف، شروع به کشف حجاب از زنان مسلمان این کشور میکند تا رضایت و حمایت کشورهای غربی را بیش از پیش جلب نماید و در این راستا رسانههای حامی وی نیز با مخابره نمودن خبرهایی با محتوای تقبیح حجاب و حجابزدایی از اسلام اعلام میکنند که حجاب از ابتدا در دین اسلام نبوده و ریشه در فرهنگ یونانی دارد!
آتاترک در قبال به اجرا در آوردن خواستههای کشورهای غربی تقاضاهایی نیز مطرح میکند که برخی از آنها توسط دول غربی پذیرفته میشوند:
وی از غرب میخواهد تا «ترکیه نوین» را به رسمیت بشناسند و همینطور تحریمها علیه این کشور لغو و پروندهی عثمانی تحت عنوان «پروندهی شرق» به کلی بسته شود.
اما نکتهای که در این موضوع باید به آن توجه شود این است که غرب ابتدا با تهدید نظامیِ کشور هدف، مذاکراتی انجام میدهد و پس از حصول اطمینان از خوب بودن توافق حاصل شده، آن را میپذیرد. در گام بعدی که مدت زمان اجرای آن توافق میباشد شرایط حمله نظامی را مساعد کرده و در وقت مناسب اقدام نظامی را ترتیب میدهد و پس از اجرای این پروسه، کشور مغلوب را برای بار دوم بر سر میز مذاکره مینشاند تا خواستههای اساسی و حقیقی خود مبنی بر دست کشیدن از شریعت اسلام و تن دادن به یک حکومت کاملا غیر دینی و سکولار را به کشور هدف تحمیل کند. البته خداوند متعال در قرآن کریم به خوبی به هدف غرب از مذاکره با مسلمانان اشاره میکند و میفرماید:
وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِي جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ ﴿ بقره- ۱۲۰﴾
و هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمىشوند مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى بگو در حقيقت تنها هدايتخداست كه هدايت [واقعى] است و چنانچه پس از آن علمى كه تو را حاصل شد باز از هوسهاى آنان پيروى كنى در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت.
خداوند متعال اطمینان میدهد که هرگز و به هیچ وجه تا قیامت، یهودیان و مسیحیان از دست مسلمانان راضی نخواهند شد و تنها یک اقدام میتواند کینهی آنها را نسبت به مسلمین فرونشاند و آن دست کشیدن مسلمانان از کیش و آئین خود و گرویدن به آئین یهودیت و یا مسیحیت است. در ادامه آیه، خداوند تصریح میکند که فقط من(خدا) هستم که راه درست و هدایت حقیقی را به شما نشان میدهم و اگر به نصایح من گوش ندهید و از آنها (مسیحیان و یهودیان) پیروی کنید دیگر یار و یاوری نخواهید داشت و من شما را به دست همان مسیحیان و یهودیانی میسپارم که ولایت آنها را بر خود پذیرفتید.
در موضوع شباهتهایی که در مذاکرات بین مقامات ترکیه نوین با دول غربی و بین ایران با 1+5 صورت گرفت، چند نکته قابل تامل است.
همانطور که مشخص است، یکی از توافقات ایران در طول مذاکرات هستهای در شهر لوزان سوئیس صورت پذیرفت که البته بیانیه و توافق لوزان به دلیل اهمیتش به دروازهی برجام نیز شهرت یافت؛ دقیقا همان شهری که قریب به 100سال پیش کمال پاشا در آن مجبور به پذیرش خواستههای غرب شد. در ادامه مقایسهای تطبیقی بین روند دو مذاکرهی مذکور انجام میشود که بیش از پیش شباهتهای دو توافق نمایان شود.
- درخواست ترکیه: طرف غربی، ترکیه جدید را به رسمیت بشناسد.
- درخواست ایران: طرف غربی حق غنیسازی ایران را به رسمیت بشناسد.
در جریان مذاکرات هستهای یکی از مواردی که تیم مذاکرهکننده ایرانی برای تحقق آن بسیار تلاش نمود، موضوع به رسمیت شناختهشدن غنیسازی در ایران بود که اعضاء تیم مذاکرهکننده آن را یکی از مهمترین دستاوردهای برجام تلقی کردند.
- درخواست ترکیه: طرف غربی تحریمها علیه ترکیه را که از سالها قبل وضع شده بود، لغو کند و پروندهی عثمانی موسوم به «پروندهی شرق» را برای همیشه ببندد.
- درخواست ایران: طرف غربی تحریمهای ضد ایران را که طی سالهای اخیر به بهانهی هستهای وضع شده بود را لغو کند و پروندهی هستهای جمهوری اسلامی از دستور کار شورای امنیت و شورای حکام آژانس خارج شده و به حالت عادی بازگردد.
درخواستهای ایران در طول مذاکرات از شباهتهای زیادی با تقاضاهای ترکیه در شهر لوزان برخوردار است. اینکه چرا درخواستها شبیه به هم میباشند فعلا موضوع بحث نیست لکن بحث اصلی اینست که طرف غربی دقیقا همان راهی را که در طول مذاکرات با امپراتوری عثمانی طی کرده بود، با ایران البته به شکل نوینتر، ادامه میدهد تا این کشور مجبور شود در مسیری قرار گیرد که تقاضاهایش مشابه با خواستههای عثمانی در 92 سال پیش باشد، بهطوریکه بسته شدن پروندهی هستهای ایران و همینطور لغو تحریمها از مهمترین درخواستهای تیم مذاکرهکننده از طرف غربی قرار گیرد. چراکه اهداف غرب در برخورد با دو دولت اسلامی یکی بوده و ابزارهای موجود در دست غرب به جهت برخورد با دو کشور اسلامی قدرتمند نیز علیرغم تطور یافتن روشها، از محدودیتهایی برخوردار است که غرب را مجبور میکند تا در بسیاری موارد از حربههای موفقِ تجربه شده در گذشته علیه دشمنانش استفاده کند.
اما همانطور که پیشتر اشاره شد، پردهی دومی نیز وجود خواهد داشت که با کمی تفاوت در مسیر اتخاذ شده برای امپراتوری عثمانی، اینبار علیه جمهوری اسلامی ایران در نظر گرفته شده است.
پس از تصویب برجام در مجالس طرفینِ مذاکره، در طول مدت اجرای سند مذکور توسط دو طرف، به احتمال قوی آمریکا و همپیمانان غربیاش به همان شیوهی برخورد با عثمانی، خود را برای اقدام نظامی علیه ایران آماده خواهند کرد و در این راستا ابتدا با اتخاذ تصمیماتی مبنی بر اعمال فشار بیشتر بر ایران به دلیل فعالیتهای موشکی این کشور، سعی در تحدید برنامهی دفاعی جمهوری اسلامی میکنند و پس از عبور از این مرحله به تضعیف ارگانهای مهم سپاه پاسداران مانند نیروی قدس خواهند پرداخت و در نهایت با تضعیف مولفههای قدرت نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران فضا را برای حمله به این کشور به سمت اجماع بینالمللی، سوق خواهند داد.
در واقع ایالاتمتحده آمریکا و چند کشور دنبالهروی او با شروع فرآیندی در قالب سلسله مذاکرات هستهای در پی کاستن از قدرت احتمالی نظامی- هستهای جمهوری اسلامی بودهاند. لذا با تحقق این هدف، به سمت تضعیف و تحدید دومین مولفهی تهاجمی قدرت نظامی ایران گام برخواهند داشت. البته اقدام در این جهت را از چند سال پیش از این شروع کرده بودند لکن پس از حل و فصل ماجرای هستهای با فراغ بال و تمرکزی مضاعف به سمت این هدف حرکت خواهند کرد تا بتوانند با اعمال فشارهای بیشتر صرفا در این حوزه، هزینهی فعالیتهای ایران را به قدری بالا ببرند که این کشور از ادامهی کار بر روی مسائل دفاعی- موشکی و فضایی خود منصرف شود.
شاید اگر مدافعان برجام با نگاهی استراتژیک مبتنی بر منافع ملی و نه حزبی و جناحی با مقوله مذاکرات هستهای روبرو میشدند امروز میتوانستیم استنباط منطقی از شباهتهای برجام و صلح حدیبیه ارایه دهیم لکن با آنچه که از خروجی برنامه جامع اقدام مشترک حاصل میشود این سند شبیهترین رویداد تاریخی طی یک قرن گذشته به توافق لوزان که منجر به پذیرش فروپاشی امپراتوری عثمانی شد، میباشد.
امید است این واقعه مهم سیاسی-تاریخی چراغ روشنی برای ملت ایران و حافظه تاریخی آنان در مسیرهای پرپیچوخم پیشرو باشد.
علیرضا شادی-استراتژیست دفاع ملی
13/09/94