
غفلت از خیانت یا خیانت در غفلت
لکن پس از پذيرش،تمام توصیه های 49گانه الزام اور بوده و هرگونه تخطی عواقب سنگینتری را به دنبال خواهد داشت؟!انچه که مشخص است اینست که سازمان ملل و شورای امنیت تنها نهاد مرجع و ذی صلاح تعیین کننده مصادیق گروه های تروریستی برای فتف میباشند این موضوع نیز بر کسی پوشیده نیست که شورای امنیت در اختیار امریکا و عمدتا متحدان اوست و سابقه ی تاریخی ان هم نشان میدهد که اگر قرار باشد امریکا بر موضوعی در این شورا اصرار ورزد به احتمال زیاد با رای مخالف روبرو نخواهد شد مانند انچه که به ناحق درباره برنامه اتمی ایران بارها و بارها اجرا کردند پس این پتانسیل دراین شورا بخوبی وجود دارد تا با هدف تحدید منطقه ای ایران که مدتیست از ان به برجام دو تعبیر میشود لیستی از گروهکهای ازادیبخش را که در ان طیف گسترده ای از بازوهای منطقه ای جمهوری اسلامی از حزب الله تا حتی سپاه قدس که سالهاست در لیست سیاه امریکا واقع شده را تهیه و به عنوان گروههای تروریستی به تصویب این شورا برسانند تا ایران مجددا بین دوراهی ایجاد شده یعنی حذف برد منطقه ای خود یا هزینه سازی سنگین تر از قبل برای حفظ ان، بماند. لازم به تاکید است که روش فوق مدتیست توسط اسکات مادل افسر ارشد سیا در حوزه رصد مالی گروهکهای تروریستی در قالب طرحی عملیاتی توصیه شده است. سوالی که شاید پرسیدنش هم قابل تامل باشد اینست که با وجود انکه چندین کشور در دنیا به این کنوانسیون نپیوستند چرا تمرکز و اصرار این شورا بر کره شمالی و بخصوص ایران، دشمن اصلی و بالقوه امریکاست؟! ایا این نشان از نفوذ امریکا در این نهاد دارد؟
انچه که باید ذهن مسئولین ذیربط را به خود مشغول نماید شناخت و درک صحیح از زیربنای استراتژی غرب در طول تاریخش است. اصولا غرب بمنظور پیشبرد اغلب اهدافش از این استراتژی استفاده کرده و در نهایت به مقصودش هم رسیده است؛ از ماجرای حمله به تروا که به بهانهی ربودن هلن-زن برادر شاه یونان- صورت گرفت تا شروع جنگ اول اروپایی به بهانهی کشته شدن ارشیدوک فرانس فردیناند و صوفی شاه اتریش و همسرش که به هدف تجزیه عثمانی و پروس و تا شروع جنگهای صلیبی جدید حمله به عراق و افغانستان به بهانهی حمله به برجهای دوقلو در سال 2001 همگی حاکی از بکارگیری یک استراتژی قدیمی اما کارامد در سیاست بینالملل امپراتوری غرب دارد که شاید بارزترین نمونهی آن برای ایرانیان ماجرای “بهانهتراشی” آمریکا و همپیمانانش در باب برنامه هستهای و شروع دور جدیدی از فشارها, تهدیدات، ترورها و حملات نظامی و سایبری بود. با این اوصاف چه تضمینی وجود دارد که غرب در پروژهی فتف و در مواجهه با ایران مجددا از «استراتژی بهانهجویی» برای اعمال فشار حداکثری استفاده نکند در حالی که با اجرای مصوبات این نهاد عملا دورزدن تحریمها برای ایران غیرممکن شده و برد منطقهایش را هم از دست داده است؟
آیا ممکن است اقدامی که کمیته مبارزه با اقدام مالی چند روز پیش با پاکستان به بهانهای صورت داد و علیرغم انکه این کشور عضو این شوراست مورد تحریم واقع شد، با ایران نیز تکرار شود؟
با تمام این اوصاف درصورتی که ایران به اکشن پلن مورد توصیه فتف نیز عمل کند گویا بازهم قرار نیست ایران از بلک لیست خارج شود چراکه اساسا تعهدی دراین رابطه به ایران داده نشده و تنها در بیانیه بوسان صحبت از بررسی پرونده ایران پس از اجرای اکشن پلن به میان امده است. در صورت تصویب و اجرای کنوانسیونهای مربوطه و تایید ان نهاد معضل جدیدی بروی کشور در راستا عادی سازی پرونده و خروج از لیست سیاه گشوده میشود و ان سازوکاریست که در این شورا برای خروج یک کشور از بلک لیست وجود دارد که قبلا هم چند مرتبه مورد نقد واقع شده بود. درصورتی که ایران پس از انجام تمام منویات فتف از لیست سیاه خارج شود لازم است تا اعضای مجمع یعنی امریکا و دو عضو ناظر دیگر یعنی رژیم صهیونیستی و عربستان همزمان با سه رای مثبت این پیشنهاد را بپذیرند! اگر بپذیریم هر سه این رژیمها اکنون مهمترین دشمنان ملت ایرانند پس باید دو اقدام احتمالی انان از پیش بررسی شود. در صورتی که ایران دست به اجرای کامل تعهداتش زند و تمام هزینه های سیاسی امنیتی و اقتصادی انرا بپذیرد اما در مجمع عمومی با رای منفی سه کشور روبرو شود تکلیف چه خواهد بود? ایا بازهم مانند برجام مردم باید هزینه های اینچنین بی تدبیریهایی را بپردازند؟
سوال دوم و مهمتر انکه رای مثبت سه کشور دشمن برای خروج ایران از بلک لیست فتف اشکارساز هموارتر کردن چه اقدام احتمالی علیه ایران توسط ان رژیمها در اینده نزدیک خواهد بود? انهم در شرایطی که عربستان مدتیست به یکی از بزرگترین زرادخانه موشکهای میان برد منطقه بدل شده است. شاید قراردادن پازلهای این بازی در کنار یکدیگر از اکنون اینده را برایمان قابل پیشبینی تر نماید.
مولف در حوزه علوم استراتزیک دفاع ملی